معنی خلیفه الله

حل جدول

خلیفه الله

جانشین خداوند

فارسی به عربی

خلیفه

خلیفه، کاهن

لغت نامه دهخدا

خلیفه

خلیفه. [خ َ ف َ] (اِخ) رجوع به حاجی خلیفه شود.

خلیفه. [خ َ ف َ] (اِخ) شاعری است ترک و او راست: خسرو شیرین به ترکی.

خلیفه. [خ َ ف َ] (اِخ) کوهی است به مکه مشرف بر اجیاد. (منتهی الارب).

خلیفه. [خ َ ف َ] (اِخ) ابن عبدالواحد، مکنی به ابوعطا. از تابعان بود. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به ابوعطا خلیفهبن عبدالواحد شود.

خلیفه. [خ َ ف ِ] (اِخ) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه. آب آن از چشمه ٔ هورین و چاه و محصول آن غلات و لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و زنان سیاه چادربافی. راه مالرو و ساکنین از طایفه ٔ خلیفه که در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

خلیفه. [خ َ ف َ] (اِخ) نویسنده ٔ عرب که نام پدر او محمود و خود مشهور به خلیفه بک بن محمود مصری است. او از شاگردان رفاعه بک در مدرسه ٔ زبانهای خارجه و معلم مدارس مصری بود. او راست: 1- اتحاف الملوک الالبا بتقدم الجمعیات فی بلاد اروبا. 2- اتحاف ملوک الزمان بتاریخ الامپراطور شارلکان. 3- براهین جلیله فی نقض ما قیل فی الدوله العثمانیه. 4- تنویر المشرق بعلم المنطق. 5- قلائدالجمان فی فوائدالترجمان. (از معجم المطبوعات).

خلیفه. [خ َ ف َ] (اِخ) دهی است از دهستان شبانکاره ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر، دارای 1500 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما و هندوانه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

تعبیر خواب

خلیفه

اگر بیند خلیفه گشاده روی بود و با وی به تلطف سخن می گفت، دلیل که خیرات دینی و دنیائی به وی رسد. اگر بیند خلیفه وی را کاری فرمود از کارهای خاص، دلیل که عز و بزرگی یابد و صاحب قدر و جاه شود. اگر بیند خلیفه او را امیر نمود از ولایتی یا از ولایت مسلمانان، دلیل که بزرگی یابد و صاحب قدر و جاه شود. اگر بیند درسرای خلیفه شد، دلیل که از حاجبان و مقربان خلیفه شود. اگر بیند خلیفه چیزی از متاع دنیا به او بخشید، دلیل که منزلت یابد و در میان بزرگان نامدار شود. - محمد بن سیرین

اگر بیند خلیفه با او خصومت می نمود از بهر کاری که تعلق به شرع می داشت، دلیل که حاجتش روا شود و بین مردم سرفراز باشد. اگر بیند در بستر و جایگاه خلیفه خوابیده، دلیل که خلیفه او را زنی دهد یا کنیزکی و یا مالی که با زن خویش آن را هزینه کند. اگر آن بستر خلیفه معروف نبود، دلیل که او را والی کند در ولایت خویش و به قدر فراخی آن بستر، ولایت از دیارش به او سپارد. اگر بیند بر پشت اسبِ خلیفه نشسته بود در ولایت با او شریک بود. اگر بیند در پیش یا پهلوی خلیفه می رفت، دلیل که مقدم شغلهای او بود. اگر بیند خلیفه با او ترشروئی داشت یا خشم، دلیل کند که در دین او فساد و خلل بود. اگر بیند خلیفه شده و از اهل آن نباشد، دلیل که او را مصیبتی رسد، یا به کاری سخت افتد و دشمن بر او افسون کند. اگر بیند خلیفه او را شمشیر داد یا خلعت پوشانید، دلیل که بزرگی و پادشاهی یابد. اگر بیند خلیفه او را به کاری فرستاد، خیر و کرامت یابد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

حضرت امام جعفر صادق فرماید: اگر کسی خلیفه مرده را زنده بیند که شادمان بود و با او سخن می گفت، دلیل که مرادها از او حاصل شود و عز و دولت یابد. اگر خلیفه را اندوهگین بیند، به خلاف این بود که یاد کرده شد. - امام جعفر صادق علیه السلام

فرهنگ معین

خلیفه

جانشین، قائم مقام، پیشوای مسلمانان، جمع خلفاء، خلائف. [خوانش: (خَ فِ) [ع. خلیفه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

خلیفه

عنوان هریک از جانشینان پیغمبر،
رهبر مذهبی برخی جوامع مسیحی شرقی،
خمیرگیر
[قدیمی] قائم‌مقام، جانشین،
[قدیمی] داروغه،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خلیفه

پادشاه تازی، جانشین

معادل ابجد

خلیفه الله

791

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری